یک نوشته متفاوت!
به قول خارجی ها :
a picture says a thousand words
ولی این تصویر تعداد بیشتری کلمه رو میگه:)
از بالا چپ شروع کنید و ادامه بدید.
البته اطلاعاتش یه کمی قدیمیه (سال ۲۰۱۱) ولی کمی شهودتون رو بهتر میکنه!
یک نوشته متفاوت!
به قول خارجی ها :
a picture says a thousand words
ولی این تصویر تعداد بیشتری کلمه رو میگه:)
از بالا چپ شروع کنید و ادامه بدید.
البته اطلاعاتش یه کمی قدیمیه (سال ۲۰۱۱) ولی کمی شهودتون رو بهتر میکنه!
از زمان کودکی درباره ارزشمند بودن خیلی از ساختارها در عمل، شک میکردم. این خاصیت به مرور زمان تا حدی بیشتر شد. همچنین در قبال مسائلی که به صورت روزمره باهاشون درگیر بودم بالاخص اونایی که اذیتم میکردن بیشتر شک میکردم. یکی از مهترین اینها تحصیلات تکمیلی و حتی خود علم بود. البته دانش من چه در زمینه فلسفه علم و چه در زمینه جامعه شناسی موضوع خیلی کمه ولی همونطور که توی اینجا گفتم میخوام برداشتهای خودم رو مستند کنم.
اول از همه این رو بگم که منظورم از علم اون چیزیه که در دانشگاهها ارائه میشه نه اون چیزی که توی قرآن اومده هر چند مطمئن نیستم که اینها تفاوت ذاتی داشته باشند.
به نظرم ارزش بودن علم به صورت ذاتی یا غلطه یا اگه غلط نباشه تاثیرش بسیار کمه. این رو بزرگان مختلف در باب عالم بی عمل توضیح دادن. بنابراین بلافاصله بعد از برخورد با علم این سوال برام پیش اومد که آیا ارزشی ایجاد میکنه یا نه!:) به سراغ نحوه ایجاد ارزشش رفتم. به نظرم بروز علم در زندگی روزمره و اجتماعی مردم به هر شکلی که داره خروجی اصلی اون و محمل ایجاد ارزششه. به عبارتی میشه صنعت و تکنولوژی رو خروجی اصلی علم در نظر گرفت.
اینطور که از روند قوانین و اجرای اونها به نظر میاد نظریه های اقتصادی که الان داره توی جهان اجرا میشه بر پایه نظریه اقتصاد آزاد هستش. یعنی هر کسی بنا بر تفکرات و ایده های خودش تعدادی افزونه به نظریه اقتصاد آزاد اضافه میکنه و اون رو اجرا میکنه.
توی این اقتصاد، افراد بر اساس منافع شخصی تصمیم گیری میکنن وبه قول آدام اسمیت یک دستی نامرئی وجود داره که منافع شخصی رو با منافع اجتماعی(که هدف اقتصاده) هماهنگ میکنه. به همین صورته که مشخص شدن قمیتها بر اساس عرضه و تقاضا میشه یکی از ارکان اصلی اتقصاد آزاد.
توی جامعه ما هم عملا داره اقتصاد آزاد و مشتقاتش اجرا میشه. بنابراین فکر کردن به بنیه ها و فلسفه های اون برای ما امری ضروریه که توی ساختارهای علم دانشگاهی کمتر بهش بها داده میشه. به خاطر همین توی این تراوش ذهنی میخوام به یکی از مشکلات اقتصاد آزاد بپردازم و یه افزونه بهش بدم برای حل مشکلاتش.
اینم بگم که منظور از افزونه اینه که در یک بخشی از مسائل راهکار رو بر اساس اقتصاد آزاد نریم به صورتی که از یه مشکل جلوگیری کنه و در کار بقیه سامانه خللی ایجاد نکنه. به عنوان مثال بDanielle Fishelه دو تا roommateافزونه اون اشاره میکنم:
مساله ای که من اینجا میخوام بهش بپردازم مساله ناپایداری این اقتصاده. البته به نظرم مسائل مختلفی وجود داره که این ناپایداری رو ایجاد میکنه ولی اینجا فقط بحث محیط زیست و منابع اولیه رو مطرح میکنم.
من از مدتها قبل درباره چیستی و چرایی و راه درست اجرا کردن سربازی فکر میکردم و توی این نوشته میخوام یافته هام رو تا حدی مستند کنم.
خدمت سربازی یا همون اجباری در ایران از سال ۱۳۰۳ توسط رضاخان در ایران راه اندازی شد و از همون موقع تا الان با تغییرات مختلف توی کشور اجرا شده است. به عنوان یک مثال جالب اینکه ظاهرا قبل از انقلاب سربازی برای خانومها هم اجباری بود ولی بعد از انقلاب این اجبار لغو شد.
مدلی که الان سربازی در حال اجراست، مشکلات جدی داره که عموم افراد جامعه بهش واقفند و میشه دربارش توضیح نداد ولی من طبق عادت همیشگیم به لیست کردن تعدادی از مشکلات مهم میپردازم:
در خیلی از کشورهای جهان شرایط جالبی داره که به تفصیل در اینجا و اینجا اومده. من میخوام توی این مطلب یک راه حل پیشنهادی برای اجرای بسیار بهتر این قانون پیشنهاد بدم که البته خیلی جاهای دیگه در حال اجراست و اسمش رو میذارن سربازی حرفه ای یا اختیاری.
ساختار علم مطرح در دانشگاههای ایران اینطوریه که همیشه اصرار داره که شما به عنوان یه محقق پاتونو بذارید روی آخرین پله ای که توسط دیگران ساخته شده و بعد یه پله جدید بسازید که نفر بعدی بتونه پاشو بذاره روش. یکی از نتایج این روش اینه که میگه اگه در یک حوزه ای متخصص نباشی صحبتت ارزش خاصی نداره. این روش تا حد زیادی بر پایه عقل بنا شده و کارایی داره. از طرفی این روش داره اجرا میشه و طبیعتا آدمها درون اون فضا فکر میکنن. بنابراین من اینجا به قدرتهای این روش نمی پردازم و میخوام یه چیز جدیدی تعریف کنم به نام تراوش ذهنی.
از اونجا که خود تعریف تراوش ذهنی، صرفا یه تراوش ذهنیه بنابراین مثل خیلی از مطالب علمی نمیتونم تعریف دقیقی ازش بدم. تعریف غیر دقیقش یه مطلب با استفاده از ساختارهای علمی ولی بدون اجبار روی هماهنگی مشخص با ساختار علمی. یعنی این مطلب بیشتر از اینکه از روی ساختار علمی(به صورت مستقیم) اومده باشه بر اساس فکر خام من و شناخت من از محیطه. البته طبیعتا حجم زیادی از تفکرات من متاثر از شرایط محیطی ما و ساختارهای علمی هستش ولی صحبت من روی بحث تراوش ذهنی اینه که اصرار روی هماهنگی با نسخه نهایی علم کمتره. بحث تراوشات ذهنی یه مقداری هم بر اساس روحیه کاوشگری منه که باعث میشه به چیزهای جدید علاقه زیادی داشته باشم و ریسکهای بیشتری روشون بکنم. این بحث یه معادل توی هوش مصنوعی داره. راهکار علمی دانشگاهی در مقابل مدل تراوش ذهنی یه مقداری شبیه به exploration در مقابل exploitation هستش. به زبان ساده این میشه که برای حل یه مساله جست و جو اول یه فضای بزرگ رو در نظر میگیری و توش با ریسک پذیری بالا میچرخی(Exploration) در مقابل اینکه با ریسک پذیری کم و با دقت زیاد یه جای خاصی رو بگردی(Exploitation)